داستان
داستان

کاش میدونستی جهانم بی توالف نداره
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید من پوریا17سالمه واین وبلاگم موضوع خا30 نداره هرچی باشه میذارم واگروبلاگ خواستیدپیام بگذارید
آرشيو
مرداد 1392
تير 1392
نويسندگان
پوریا
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 19082
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

رمان تک عشق  <-PostCategory-> 

- سام عليک به همگي 

ترنم - بابا يکم با کلاس حرف بزن ابرو برام جلو شايان نمونده 

- اگه منظورت فقط شايانه که منو ميشناسه 

شايان - راست ميگه 

طرلان - توروخدا باز دعواتونو شروع نکنيد. 

- درضمن اقا شايان من اونجا ميشينم به خواهرتم بگو فقط فوتبالمو با گوشيم نگاه ميکنم ناسلامتي رئال و بارسا بازي دارند. 

ترنم - بازم فوتبال ؟؟؟ 

- من عشق فوتبالم.

اونجا که رفتيم يه گوشه نشستم و هر چي پسرا پيشنهاد دادند کم محلي کردم ...

 

********** 

صداي زنگ گوشيم بلند شد خودمو به بيخيالي زدم اما قطع نميشد که به زحمت گوشيمو پيدا کردم 

- هان؟ 

- مرضو هان يه بار بگو جانم

- بنال اول صبحي چيکار داري 

- اول صبح کجا بود ساعت يکه ظهره 

- خب که چي ؟ 

- کيانا برنامه امروزمون چيه ؟ 

- خب ميريم پاتوق خيلي وقته نرفتيم تري . 

- تري چيه صد بار گفتم بگو ترنم . 

- خافظ تري جونم ...... و قبل از اينکه حرفي بزنه قطع کردم به ثانيه نکشيد که دوباره گوشيم زنگ خورد

- ديگه 

- عليک سلام 

- چي ميگي طرلان ؟ 

- خواستم بيدارت کنم زخم بستر نگيري . 

- نترس نميگيرم ميخوام صبحانه بخورم مزاحم نشو 

- خره برو ناهار بخور وقت صبحانه تموم شد . 

- خافظ . 

- يه بار بگو خداحافظ چي ميشه ؟ 

- خافظ راحت تره . 

از اتاقم بيرون امدم جميله خانم مستخدم ما که حدود 49 سالش بود ميخواست صبحانه اماده کنه 

- جميله خانم ساعت يکه يک راست ناهار بده خودتم خسته نکن . 

- چشم خانم 

- لطفا نگوخانم اونوقت فکر ميکنم مادربزرگ شدم 

- ايشا الله مادربزرگم ميشي 

- خدانکنه ... متنفرم . 

- از نوه ؟ 

- ازهمه چي شوهر بچه . ديگه به نوه نميرسه . 

درسته که مستخدم بود اما من هميشه دوسش داشتم و با احترام باهاش حرف ميزدم اونم جونشو برام ميده جميله خانم با شوهرش اقا جمال از تولد من با ما بودند . يه دختر به نام سهيلا که همسن و همکلاس من هست با يه پسر به نام سهراب که ترم دوم مهندسي در دانشگاه صنعتي شريف هست هم بچه هاشون هستند . سهراب گاهي راننده من هست اخه من 15سالمه و بعد اين تابستان اول دبيرستان ميرم اما با وجود سنم قيافم بزرگتر ميخوره و کلي خواستگار دارم . خلاصه چون عاشق رانندگيم خودم رانندگي ميکنم . 

واقعا خانه بزرگي داريم حياطي بزرگ که بيش از سه هزار متره و باغي بي نظيره استخر و سونا و ... که با دري مخصوص تقريبا از حياط جدا ميشه يه طرف حياطم که خانه اقا جمال ايناست و ساختمان خانه خودمان که دو طبقه و با سنگ فرش هايي مرمر و درهاي مشکي است در طبقه اول يک اتاق براي مهمان يک اتاق براي کار بابا يک اتاق براي خوشنويسي و نقاشي و موسيقي که تقريبا اتاق کار مامان به حساب مياد به علاوه اشپزخانه و سالن ناهار خوري و ... روبروي در ورودي هم پله هاي دوبلکس خودنمايي ميکنه در طبقه ي بالا هم يک اتاق براي من که با رنگ هاي نارنجي و قهوه اي تزئين شده و هر سال يک رنگ ميشود و همچنين اتاق خواب مامانينا و اتاق مورد علاقه ي من يعني اتاق مبارزه و تمرين که باشگاه مجهزيه براي خودش . و در اخر بالکني که زيبايي باغ رو به رخ ميکشد .

ناهارو ميخورم ميرم حمام . ياد دو تا چلغوز خودم يعني تري و طرلان ميافتم که گوشيم زنگ ميزنه 

- بله طرلان

- سلام 

- عليک 

- کجايي 

- خونم کاري داشتي 

- نه ميخواستم ببينم زنده اي يا نه . 

- خافظ راستي اماده باشين بريم بيرون .

مانتوي عسليمو با شلوار جين زرد و شال زرد و کيفو کفش عسليمو پوشيدمو از خانه خارج شدم... 

رفتيم رستوران نشستيم 

- اوه . بروبچ اونجارو مريمينا . از امتحانات به بعد نديده بودمشون . 

بعد بلند گفتم - مري . 

مريم - به به دوستاي قديمي چه خوش شانس يه رستوران شيک جشنه پاشين بريم 

- اما ... 

مريم - اما بي اما پاشين که بريم .

حرکت کرديم و به سمت هتل رفتيم البته تنها هتل نبود مجتمع تفريحي تجاري ورستوران هم بود 

طرلان - واي چه هتل شيکيه از اين به بعد بايد اينجارو بکنيم پاتوق 

مريم - من حوصله نشستن ندارم ميرم رقص وسط .

- ماسه تاخوب بيخياليم اخه چي چي هستن اين پسرا ؟؟ 

طرلان - اونجارو سه تا پسره چه بيخيال تر از ما هستند . 

نگاهمو چرخاندم سه تا پسر در ميز کناري ما نشسته بودند 

ترنم - اين گربه نرا چه خوشکلن 

طرلان - دخترکشن .. 

- خدا ببخشه به ماميشون لبولوچه اويزونتونو جمع کنيد. 

ترنم - اون دوتام دارن مارو نگاه ميکنن اما اون يکيه مثل تو کيانا بي احساسه . دريغ از يه نگاه . يکي ديگم بهشون ملحق شد . 

نگاهم به پسره افتاد چشمايي ابي داشت . واقعا خوشکل بودند به خصوص اين . بلندشدمو رفتم دستشويي داشتم دستمو ميشستم که حضور يک نفرو پشت سرم احساس کردم سريع دستمو مشت کردمو برگشتم که چشام رو دو تا چشم ابي ثابت موند . به قول رمانا واقعا ادم در درياي ابي چشماش گم ميشد . بيصدا نگاهش ميکردم 

پسره خنديد و گفت 

-باباکاريت ندارم که اين جوري دستاتو برام مشت کردي اجازه ميديد برم داخل يا نه ؟ 

نگاه خودم کردم خندم گرفت جلوش واستاده بودمو نميزاشتم بره تو ....

رفتم بيرون و رفتم پيش چلغوزاي خودم . 

طرلان - عجب ادمي هست اين پسره يه نگاهم به ما نميکنه حداقل اون سه تا مثل وزغ ما رو زيرنظر دارند اما اين دريغ از يه نيم نگاه ...

فهميدم برگشته اما بي اعتنا مشغول خوردن غذام شدم .

ترنم - جلل خالق اين چشاشون ديونم کرده ابي سبز خاکستري عسلي . مثل رنگين کمان ميمونند .

- ترنم طرلان بزاريد غذامونو بخوريم ديگه . 

طرلان - يعني اسماشون چيه ؟ 

ترنم - پسران برتر از گل !!!!

طرلان - بابا اونا که در برابر اينا هيچ اند . 

- پس گروه حيوانات جنگل اون ابيه عقابه اون عسليه پلنگه اونام خر و شتر .. بيخي بابا ... سه تا دختر به سمت ميز پسرا رفتندو وايستادند . دختري که مو و چشم مشکي و چهره اي معمولي که زير صد نوع ارايش مخفي شده بود داشت گقت اقايون افتخارنميديد ؟ دستم خودم نبود زدم زير خنده اخه دختر تا چه حد پرو و جلف .....

چشم عسليه - پاشو ميلاد که دست تو رو ميبوسه .

چشم سبزه - تا وقتي داداش پيماني مثل تو هست احتياجي به من نيست .

چشم خاکستريه - خوب مي برين و مي دوزين پس من چي ؟

پيمان - پس با هم ميريم اقا امير گل .

چشم ابيه - بسه . خانما واقعا نفهميديد سرکاريد ؟ بسلامت . 

طرلان - پيمان و امير و ميلاد اون يکي هم جذبه .

ترنم - ديديد چه راحت دخترا رو ضايع کرد ؟

-و پسرا رو خفه . اما من نميتونم شما رو خفه کنم .

طرلان - تو هم با اين اخمات ...

نگاهم به سمت ميز پسرا کشيده شد پسره لباسي ابي رنگ تنگ پوشيده بود که تا سينه هايش باز بود و هيکل دختر کششو به نمايش ميگذاشت . چه هيکل ورزيده اي هم داره ....

- بچه ها سوپرايز

قبل از اينکه فرصتي برا حرف زدن بهشون بدم رفتم سر ميز پسرا.

پيمان - به به بفرماييد 

- من با شما کاري ندارم.

امير - پس چرا اومديد اينجا ؟؟؟؟؟ 

- ماشا ا... اجازه صحبت نميديد که .

چشم ابيه - خانم بگو کارتو و برو . 

- ميتونم بشينم بگم که ؟ 

- فقط سريع.

- شما ... چه جوري بگم شما اهل فوتبال هستيد ؟

- ببين خانم اگه کاي نداري برو . 

- کار دارم شما جواب بده . 

- گيرم که بله. 

- خب بازيم ميکنيد ؟ 

پيمان - نه بابا فوتباليست مشهور نيست امضا هم نميده . 

- اولا من با شما صحبت نکردم ثانيا خودم ميدونم. اره يا نه ؟ 

- خب گاهي.

- من يه پيشنهاد داشتم . ما با پسرا فوتبال بازي ميکنيم اما تمام پسرا رو ميبريم ديدم بدن ورزيده اي داريد گفتم شايد فوتبال خوبي بشه . به هرحال مرسي باي .

- کجاخانم ؟ 

- من عادت ندارم نه بشنوم يا مسخره بشم برا همين ميرم .

- همه حرفاتون الکي بود ؟ 

- نه . 

- پس چرا ميريد ؟ 

- مگه قبول ميکنيد؟

- چرا که نه . کي کجا ؟ 

- سه شنبه باشگاه .... ساعت 6 

- اميدوارم فقط حرف نباشه . 

- نيست خافظ . راستي شرط سر ده ميليون ده تا ما ده تا هم شما .

برگشتم پيش بچه ها . 

ترنم - بابا جون به سرم کردي چه کردي يک دفعه اونم پيش اينا .

طرلان - نامرد تنها تنها .

- سوپرايز بود ديگه سه شنبه 6فوتبال با همين گربه نرا 

ترنم - دروغ ميگي ؟

- من کي دروغ گفتم ؟؟ 

طرلان - اولالا ... يه گل رو من حساب کن 

ترنم - يه پاس گلم رو من .

****

 

باصداي گوشيم بيدارشدم 

- بله 

- سلام بچه امروز زود بيدارت کردم تا سرحال باشي . 

- حالا مگه جه خبره ؟ 

- يادت رفته فوتبال داريم پاشو بچه . 

- ساعت چنده تري ؟ 

- 11 . 

- باشه پس ساعت 4 ميام دنبالتون البته پياده . تيپ اسپرت بزنيد . باباي .

گوشي را قطع کردم و پايين رفتم واقعا اگر اين گربه خوشکلا رو ببريم چه قدر خوب ميشه ...

به ساعت نگاه کردم 3بود سريع رفتم حمام و پيراهن شلوار ورزشي مشکيم که خط هاي قرمز داشت را پوشيدم تا اونجا اماده باشم و نيازي به لباس پوشيدن نداشته باشم حد قرمزمم زدم مانتوي مشکي و شال قرمزمو با کفش مشکي قرمزم ست کردم در اخرم کوله ي مشکي قرمزمو برداشتمو راه افتادم .سهيلا هم اماده بود دنبال اون دو تا هم رفتم و سر ساعت در ورزشگاه بوديم رفتم داخل رختکن و شال و مانتومو در اوردمو و موهام هم باز دورم ريختم چک را هم نوشتم و سر زمين بازي رفتيم .

تري - کيا اونجارو چه کرده اين پسر . 

نگاهي کردم پيراهني استين کوتاه و ابي مشکي با شلواري همان رنگ واقعا اندام ورزيده اش رو به رخ ميکشيد . اونم مثل من کاپيتان بود پيش داور رفتيم و چکها رو داديم داور اشاره کرد با هم دست بدهيم نگاهي خشن به من کرد و دست داد من با سردي و خشونت دستش را گرفتمو سريع دستمو کشيدم . بازي شروع شد . پاس دادم به ترنم و اونم با طرلان پاس داد طرلان هم به من اما قبل از اينکه توپ به من برسد کسي سريع ازجلوم ردشد.پوزخندي

 

به من زد که از صد تا حرف بدتر بود به خودم امدم همون چشم ابيه بود . سريع شروع کردم به دويدن جلوي دروازه رسيدم همين لحظه پسره شوت کرد عجب جايي مطمئن بودم دروازه بان ما نميتونه اينو بگيره .. دستامو از پشت به هم قلاب کردم چشمامو بستم و رفتم جلوي توپ ..

چه قدر محکم زده . خيلي دردم گرفت . چشمامو بازکردم 

ايول !!!!! گل نشد . سريع سانتر کردم جلو جايي که ترنم بود و شروع کردم به دويدن وقتي خوب جلو امدم تري پاس داد سهيلا , اونم به طرلان و طرلان سريع به من پاس داد باحرکتي نمايشي شوت کردم و گل ...........

البته پسرا هم بيکار نبودن و همان چشم ابيه يک گل زد همکاري پسرا به خصوص اون چهار تا عالي بود

نيمه ي اول تمام شد رفتم يک ابي به صورتم بزنم چهار تا پسره انجا بودند

پيمان _ چه پيشي ملوسايي شدند .

ميلاد _ پيشي کجا بود اينا کلاغ سياهن که خودشونو رنگ کردند

امير _ نيمه دوم که باگل هامون اب ريختيم روشون رنگاشون ازبين ميره

از شدت عصبانيت رو به انفجار بودم دستامو طوري مشت کردم که صداي قرچ قرچ استخوان هايش راشنيدند

چشم ابيه _ ما براي دعوا يا چيزديگه اينجا نيستيم پس اين کاراتونو جمعش کنيد .

از انها دورشدم مطمئنم فهميدن من انجا هستم 

نيمه ي دوم يه گل زدم و يک پاس گل پسرا هم يک گل زدند دقيقه ي 90 بود که چشم ابيه صاحب توپ شد هيچکس جلودارش نبود مايک گل جلوتر بوديم با دروازه بان تک به تک شد و شوت کرد همين لحظه سوت پايان زده شد دقيقابعد از سوت توپ گل شد اما قبول نشد و ما با شانس برديم .

سهيلا زنگ زده بود به سهراب اما من با انها نرفتم ساعت نه و نيم شب بود

_ بر و بچ من ميخوم پياده برم 

همه قبول کردند پس من و تري و طرلانم از بچه ها خداحافظي کرديم و راه افتاديم .

داشتيم ميرفتيم که يک ماشين که 7 تا پسر مست داخلش بودند مزاحممان شد ..

_ خانم خوشکلاي تهران بپريد بالا

_ گمشيد

_ مشکلي نداره با زبان خوش نمياييد با زور مجبور ميشيد که بياييد

ماشين وايستاد و پياده شدن اولين کسي که به من نزديک شد دعوامون را شروع کرد اما تعدادشان خيلي زياد بود و منم تنهايي از پس انها بر نميامدم ديگه نااميدشده بودم که يک مزدا 3 با سرعت از کنارمون رد شد سريع ترمز کرد و عقب امد و پياده شد

واي خدا اينکه همون پسره هس

کمکم کرد و تمام پسر ها رو زد مبارزه اش واقعا خوب بود .

پسره _ نبايد شما ها اين قدر بي فکر باشين . سوار بشيد تا ببرمتون در خانه تون

_ نه مرسي 

_ من تعارف نکردم اين قدر بي غيرت نيستم که چند تا دخترُ که بشناسم تنها بزارم تازه مگه چندسالتونه ؟نکنه منتظر يک ماشين ديگه هستين؟

سوارشديم حرکت کرد اول ان دو تا رو پياده کرد و بعدبه سمت خانه ما رفت

_ ببخشيد يک دفعه عصبي شدم

_ بدبخت زنت

_ من زن ندارم من تازه 19 سالمه مبارزتم بد نيستا

_ ووشو کارميکنم از 7 سالگي

_ اما هنوز خيلي جاي کار داري

سکوت کردم دوباره پرسيد _خانواده شما چطور اجازه ميدن تا اين موقع بيرون باشيد؟

_ خانواده من بهم اعتماد دارند بيشتر موقع ها هم خارج هستن رسيديم مرسي

_ اسمتو نمي گي ؟

_ کيانام . خافظ

_ باي کيانا خانم .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت 8:35 توسط پوریا |
مطالب پيشين
» فیلم مبتذل موبایلی از یک دختر که پسری را تکان داد +
» جزای عشق/قسمت اخر
» جزای عشق10
» جزای عشق9
» جزای عشق8
» جزای عشق7
» رمان تک عشق/قسمت اخر
» رمان تک عشق20
» رمان تک عشق19
» رمان تک عشق18
» رمان تک عشق17
» رمان تک عشق16
» رمان تک عشق15
» رمان تک عشق14
» رمان تک عشق13
» رمان تک عشق12
» رمان تک عشق11
» رمان تک عشق10
» رمان تک عشق9
» رمان تک عشق8





پيوندها


فندک برقی سیگار لمسی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اس ام اس داستان و آدرس eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

ساختن وبلاگ
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
آی کیو مگ
مستر قلیون
یکانسر

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com